پاییز در زندگی
روی سنگ قبرم بنویسیدکبوترشدورفت زیرباران غزلی خواند،دلش تر شدورفت روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود او کسی بود که از غرق شدن می ترسید هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
نظرات شما عزیزان:
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
غريبي ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
Design By : Mihantheme |