ارزوهای کاغذی

پاییز در زندگی

این مطلب در تارخ 21/07/91درساعت 20:20

 

مینویسم الان زیر بارونونی که از ساعت13شروع

 

شده وتاالان ادامه دارد وروستای ماکه درزلزله

 

اخیرخراب شده ومردم درچادرها اسکان دادن

 

حالازیربارون حتی توی چادر هم زیر اب

 

ماندیم وجایی برای نشستن نداریم

 

کسی توجهی به ما ندارد.....چرا...؟ما

 

چکارکنیم مردم ما چه گناهی دارند؟....

نوشته شده در جمعه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 20:28 توسط اکبر هراتی| |

{خبربه دورترین نقطه جهان برسد}

 

   {نخواست اوبه من خسته گمان برسد}

 

{شکنجه بیشتر از اینکه بیش چشم خودت

 

کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد}

 

      {چه می کنی که اوراخواستی یک عمربه

  

راحتی کسی از راه ناگهان برسد}

 

{رهاکنید برودازدلت جداباشد به انکه دوسترش

 

داشته به ان برسد}

 

       {رها کنید بروندو دوتاپرنده شوندخبربه

 

دورترین نقطه جهان برسد}

 

{گلایی نکنیدبغض خویش رابخوریدکه حق حق

 

تومبادابه گوش ان برسد}

 

      {خدا کند که نه نفرین نمیکنم که مبادبه

 

ان که عاشق اوبودم زیان برسد}

 

{خداکندکه فقط این عشق  ازدلم برود}

 

            {خدا کند که فقط ان زمان برسد}

نوشته شده در سه شنبه 22 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:36 توسط اکبر هراتی| |

ایاین انصاف است خانه ما وصدها

 

خانه دیگرکه

 

اینگونه

 

اواربرداری شده است وچندتا ازسرپناهی ماکه

 

توزلزله اسیب کمی دیده بودند

 

برداشتند و منطقه که همیشه

 

سردسیر است وحالا ازهمیشه سرد

 

شده وکسی توجهی به

 

ما نمی کنند خانواده ها بدون سردپناه

 

تواین سرما وبارون

 

بمانند بنظرشمااین انصاف

 

است...........................؟ 

نوشته شده در دو شنبه 20 آبان 1391برچسب:,ساعت 7:27 توسط اکبر هراتی| |

Design By : Mihantheme